ندا چه‌گوارا نبود

دویچه وله

 

ندا کیست؟ زنی است که قتلش مستند شده، جهانیان او را می‌شناسند و او اینک به یکی از نمادهای جنبش اعتراضی مردم ایران بدل شده است. در ترانه‌ای برای ندا آمده استٰ: خون سرخی که تو را گلگون کرد، همه دل‌های جهان را خون کرد.

ندا آقا سلطان در کمتر از دقیقه‌ای جان باخت، در مقابل دوربین، در سی‌ام خرداد ۸۸ در محله امیرآباد تهران. ویدیویش در جهان چرخید، بارها و بارها دیده شد. سیاستمداران درباره‌اش سخن گفتند. ترانه‌سراها ترانه سرودند و ترانه‌ها خوانده شدند. مجسمه سازها، شاعران، نقاشان و ... همگی درگیر آن ندا شدند، درگیر مرگی که جلوی دوربین اتفاق افتاده بود. حتی حاکمیت نیز نتوانست از درگیری دور بماند. برخلاف قصه دیگر کشته‌شده‌ها که معمولاَ با سکوت ظاهری و بی‌توجهی رسمی و البته تهدیدآمیز دولت ایران مواجه شدند، قصه ندا حتی به سیمای دولتی ایران کشیده شد.

اما آخرین تصاویر ضبط شده از دختر متولد ۱۳۶۱ در تهران، چه بر صفحه تلویزیون دولتی ایران و چه در شبکه‌های اجتماعی مجازی - به رغم تفاوت در روایت- یکی بودند، صورت جوان زیبایی که ناگهان در کمتر از دقیقه‌ای پر از خون شد و چشم‌هایش باز و نگاه‌ش ثابت ماند.

همین چشم‌های باز بود که دست‌مایه شعارهای بسیاری از معترضان حاکمیت ایران شد. آن‌ها بر پلاکاردهایشان نوشتند: «ندا با چشم‌های باز جان داد تا ما با چشم‌های بسته زندگی نکنیم.»

فرامرز اصلانی خواننده پر طرفدار ایرانی در ترانه‌ای که برای ندا اجرا کرد خواند:

«همه دنیا را مرگ تو افسون کرد،

درد این ملت را باز هم افزون کرد.

خون سرخی که تو را گلگون کرد،

همه دل‌های جهان را خون کرد.»

شاید بتوان به جرات گفت ویدیوی جان باختن ندا که توسط یک تلفن همراه ضبط شده بیشترین بیننده‌ها را در سطح جهان و در میان دیگر ویدیوهای مرتبط با اعتراضات مردم ایران داشته، اعتراضاتی که با اعلام نتیجه غیرمترقبه انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته در ایران کلید خورد.

Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:  فرامرز اصلانی، خواننده ایرانی، برای ندا خواند: «خون سرخی که تو را گلگون کرد، همه دل‌های جهان را خون کرد.» با این همه با هر بار افروخته شدن شمعی که قرار است در گوشه‌ای از دنیا در مقابل تصویری از تصاویر صورت ندا بسوزد، این سوال بیش‌تر و بیش‌تر جان می‌گیرد که چطور شد که ندا از میان همه کشته‌شدگان حوادث پس از انتخابات بدل به سمبل جنبش اعتراضی مردم ایران شد؟ آیا جان باختن او در مقابل دوربین کفایت می‌کرد؟ آیا این همه تاثیر نگاه‌های آخر این زن جوان بود؟ چه چیزی ندا را به نماد شناخته شده جنبش یک سال اخیر بدل کرد؟

نامی که آشنا شد
«ندا» پیش از ندا آقا سلطان تنها یک نام بود. یک نام زنانه ایرانی که مثل بسیاری از نام‌های ایرانی دیگر برای گوش اکثر مردم دنیا غریب می‌نمود. «قبل از کشته شدن ندا هر بار کسی اسمم را می‌پرسید، معمولاَ مجبور می‌شدم دو بار اسمم را بگویم تا بتواند به خاطر بسپارد،» این چیزی‌ست که یک دانشجوی ایرانی ساکن اروپا می‌گوید. او اضافه می‌کند: «ولی بعد از کشته شدن ندا و پخش ویدیوی او دیگر همه با یک بار شنیدن نامم سریع متوجه می‌شوند و تکرار می‌کنند.»

«ندا» حالا یک نام جهانی شده است. اما اولین بار چه کسی به دیگران گفت که این دختر جوانی که دارد در مقابل چشمان شما جان می‌دهد «ندا» نام دارد؟ این سوالی‌ست که مریم، روزنامه‌نگار ساکن آلمان، مطرح می‌کند:«ما اسم ندا را از کجا می‌دانیم؟ از افشاگری‌های خانواده یا دوستانش؟» و جوابش را این‌طور می‌دهد: «نه! ندا از همان لحظه اول که ویدیویش منتشر شد اسم خودش را داشت. چون در ویدیو آن مرد مسنی که بعد مشخص شد استاد موسیقی‌اش است مدام دارد داد می‌زند ندا بمان، ندا نرو.» این روزنامه‌نگار هویت مشخص داشتن ندا را یکی از عوامل بسیار اولیه برجسته شدن ندا می‌داند: «پس از همان اول ندا یکی از صدها نبود.»

یک زن ایرانی جان باخته است
ندا را اولین بار وقتی می‌بینیم که روی زمین افتاده است. کسی که دارد فیلم می‌گیرد پایین پاهای او ایستاده است. ندا یک شلوار اسپرت نسبتاَ تنگ و کفش‌های کتانی به پا دارد. فیلم‌بردار سریع حرکت می‌کند، و خیلی سریع با صورت ندا مواجه می‌شویم. روسری‌اش از سرش افتاده و در فریاد ناباور دیگران و در حالی که چشم‌هایش باز است، جان می‌بازد.

از همان اول تکلیف‌مشخص است. این زن که ندا نام دارد، جوان و زیباست و به پوشش اجباری کشور به سختی تن داده است. « دختری بود در اوج شکوفایی که اگر به صورت زنده هم وارد یک خیابان یا مهمانی می‌شد حتماَ دیگران به او توجه می‌کردند. این ویژگی‌ها بخشی‌اش ظاهری است. او یک دختر جوان، شاداب، خوش برخورد، پر سر و صدا و پر هیجان و زیبا بود.»

این چیزی‌ست که آسیه امینی می‌گوید. البته ویژگی‌های ظاهری ندا به عنوان یک زن تنها چیزهایی نیست که این فعال حوزه زنان به آن توجه می‌کند. آن‌چه امینی به آن اشاره دارد برتر و پیش از زیبایی یا دیگر خصوصیات رفتاری و ظاهری ندا به این برمی‌گردد که یک زن ایرانی در مقابل دوربین جان باخته است.

امینی می‌گوید: « در طول سال‌ها و خصوصاَ این پنج سال اخیر بارها و بارها تصاویری می‌بینیم که در آن‌ها زن ایرانی در برابر دوربین دارد مورد ستم قرار می‌گیرد بخاطر حجابش، به خاطر اعتراضش، به خاطر خواستن حق برابری و ... بنابراین این ویدیو در ذهن تداعی می‌کند که باز دارد با یک زن برخورد می‌شود، و این زن که از بسیاری از حقوق اجتماعی خودش محروم شده یک بار دیگر آن هم در برابر دوربین و با چنین کیفیتی دارد قربانی می‌شود.»

شاید از همین روست که مهدی جامی، روزنامه‌نگار و کارشناس رسانه، می‌گوید که می‌توان کل ماجرای ندا را در یک جمله بیان کرد: « کشته شدن یک زن امروزی از طبقه متوسط شهری در خیابان در مقابل دوربین به ضرب گلوله یک نظام اسلامی.»

جامی معتقد است که با تحلیل اجزای این جمله می‌توان به این رسید که چرا «این زن تبدیل به شمایلی برای جنبش سبز شد.»

Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:  آسیه امینی: «در طول سال‌ها بارها تصاویری از ایران می‌بینیم که در آن‌ها به زن ایرانی در مقابل دوربین دارد ستم می‌شود، ویدیوی ندا هم در ذهن تداعی می‌کند که باز یک زن دارد قربانی می‌شود.» او می‌گوید: «این زن در این سی سال و در این جامعه تاریخ دارد. این همان زنی‌ست که دیگر به خانه برنمی‌گردد. زنی که پایش به خیابان و به اعتراض‌ها باز شده – و می‌بینید که نقش دخترها در اعتراضات چقدر شاخص است و چقدر متفاوت است با نقشی که در سی سال پیش داشتند که باید مردها گرداگردشان حلقه می‌زدند- این دیگر یک زن منفعل نیست، زن فعال است. ندا سمبل چنین زنی‌ست و مرگ‌اش به نحوی استعاری ثبت ستمی‌ست که بر مردم و بخصوص بر زنان ایران می‌رود.»

هر کسی می‌تواند خود را جای او بگذارد
ندا یک روز پس از نطق تاریخی آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه تهران کشته شد. این اولین نماز جمعه پس از انتخابات بود و در آن آیت‌الله خامنه‌ای به تندی از مخالفان حکومت خواست که به خانه‌هایشان برگردند. ناظران و رهبران معترضان بارها به گونه‌های مختلف بیان کرده‌اند که نطق آیت‌الله خامنه‌ای را می‌توان حکم تیر کشته‌شدگان پس از آن روز در نظر گرفت. ندا یکی از همان کشته‌شدگان بود.

«آدم‌های فراوانی بودند که در آن روز برای اعتراض به خیابان رفته بودند و حتی حاضر بودند هزینه هم پرداخت کنند، البته نرفته بودند که کشته شوند اما می‌دانستند که دستور تیر هم روز قبلش داده شده است و آنقدر پتانسیل اجتماعی برای هزینه پرداخت کردن بین مردم بالا بود که ندا به راحتی می‌توانست آن را نمایندگی کند،» این چیزی‌ست که آسیه امینی می‌گوید.

او ادامه می‌دهد: «کشته شدن ندا خاصیت دربرگیرندگی داشت. یعنی عده زیادی از آدم‌ها شرایط ندا را داشتند و ندا در میان این آدم‌ها جلوی دوربین این هزینه را پرداخت می‌کنند. بنابراین هر کسی حس می‌کند که می‌تواند خود را جای ندا بگذارد.»

مانا نیستانی، کاریکاتوریستی که در یک سال گذشته طرح‌هایش عموماَ مرتبط با جنبش مردم ایران بوده‌اند، هم بر نکته‌ای مشابه دست می‌گذارد: «ندا آقا سلطان یک شهروند طبقه متوسط کاملا معمولی بود. نه قهرمان بود. نه آدم سیاسی بود. یک آدم کاملاَ عادی بود و برای همین خیلی راحت هر کدام از ما آدم‌های عادی می‌توانستیم با او هم‌ذات‌پنداری کنیم.»

او می‌افزاید: «من وقتی تصویر چه‌گوارا را می‌بینم یا درباره او می‌شنوم و یا به او فکر می‌کنم، یک اسطوره یا یک قهرمان به ذهنم می‌آید که برای من یکی لااقل غیرقابل دسترسی است. آدم از جان‌گذشته‌ای که تصمیم می‌گیرد با کاپیتالیسم یا هر چیزی بجنگند و حتی در جنگل می‌رود. این کاری‌ست که من شاید هیچ وقت انجام ندهم. من دارم زندگی روزمره‌ام را انجام می‌دهم.»

او توضیح می‌دهد: «اما ندا آقا سلطان چنین کاراکتری نبود. یک آدم عادی مثل من بود بنابراین من خیلی راحت‌تر می‌توانم درکش کنم. او یک ناظری بود که از کنار واقعه بزرگی داشت عبور می‌کرد و خیلی بی‌رحمانه کشته شد.»

مانا نیستانی از همین رو به نگاه‌های آخر ندا اشاره می‌کند: «آن چیزی هم که در این فیلم خیلی آدم را تکان می‌داد حالت چهره ندا آقا سلطان بود که کاملاَ انگار متعجب بود و مرگ را باور نمی‌کرد و باور نمی‌کرد که چنین حرکت ناجوانمردانه‌ای درباره او صورت گرفته و دارد جان می‌بازد.»

رسانه مردمی‌ای که دروغ نمی‌گوید
در همه این ماه‌ها و روزها تصاویر کشته شدن ندا در کنار تصاویر دیگر قربانیان خشونت‌های سیستماتیک جهان قرار گرفته است. تصاویر او در کنار تصاویر قربانیانی از ویتنام، چین، عراق نشست و او را به جنبشی جهانی آزادی‌خواهی پیوند داد.

Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:  مهدی جامی: «ندا نماد زنی است که تاریخ دارد، زنی که پایش به اعتراضات باز شده و دیگر به خانه برنمی‌گردد.» مهدی جامی به محمد الدره، نوجوان ۱۲ ساله‌ی فلسطینی که برای در امان ماندن از آتش میان شبه نظامیان فلسطینی و ارتش اسرائیل پشت پدرش پنهان شده بود اما در نهایت جان سپرد اشاره می‌کند.

او به نقش دوربین در ثبت این وقایع اشاره می‌کند و نقش آن در سمبل شدن ندا در حرکت اعتراضی مردم ایران: « این از معدود مرگ‌های ثبت شده در مقابل دوربین در ایران است و طبیعی‌ست که تکان‌دهنده باشد.» جامی می‌گوید: « به هر حال مرگی که در مقابل دوربین اتفاق می‌افتد مرگی نیست که به این آسانی فراموش شود.»

جامی به نوع رسانه‌ای که مرگ ندا را بازتاب داد نیز اشاره می‌کند و بیان می‌کند:« این فیلم با گوشی همراه گرفته شده که نقش رسانه جنبش سبز را بازی می‌کند. یعنی حتی بخش رسانه‌ای آن هم جنبه مردمی دارد و بنابراین مردم صحت‌اش را قبول می‌کنند و کسی نمی‌تواند به آن‌ها بگوید که این قتل بازی بوده است آن‌طور که صدا و سیما چندین بار طرح کرده‌است.»

حسین قاضیان ،جامعه‌شناس، نیز از سوی دیگر به موضوع نقش رسانه در بازتاب کشته شدن و سپس بدل به سمبل شدن ندا آقا سلطان می‌پردازد: «به نظر می‌رسید بعد از یک هفته که از انتخابات می‌گذشت جهان رسانه‌ای و به این اعتبار جهان در انتظار تصویر بود. ولع و اشتیاق و میل داشت تا چیزی بخصوص از این جنبش ببیند. قبلاَ خب تصاویر مردم را دیده بود، اما انتظار داشت چیزی برانگیزاننده‌تر ببیند. بنابراین زمینه آماده بود برای دیدن چنین تصویری و این تصویر ماندگار شد.»